حس

سلام گلکم

من  اولین بار که تو زندگیم مادر می شوم ،حس کردن یه جنین داخل رحم، یه موجود زنده که دائم در حال تحرکه .وقتی از کارهای روزانه فارغ می شم و یه گوشه می شینم فقط به اون فکر می کنم که درون من در حال تکون خوردن و رشد.

من مادر شدم نعمتی که خدای مهربون به من داده ، از این به بعد باید تمام وقتم برای اون بزارم .از کار کردن تو بیرون از خونه دست بکشم و برای بزرگ کردن نوزادم شب و روز تلاش کنم

حسی که تا به حال نداشتم و حالا می خوام اونو تجربه کنم .بیشتر از هرچیزی کار کردن توی جامعه دوست دارم و اینکه یک فرد مفید باشم البته اینو هم بگم که از خونه داری و همسر داری متنفر  نیستم . ولی با به دنیا آمادن فرزندم باید از کار کردن بیرون از خونه دست بکشم .نمیدونم چی قرار پیش بیاد ولی وقتی به اون و اینده فکر می کنم دیگه غصه نیخورم . مادر شدن نعمت بزرگی که خدا هرکسی لایق اون نمی دونه .

یه موجود بی پناه و کوچیک ،موجودی زنده  و با یک دنیای متفاوت در درون رحم مادر  -فقط به بزرگی خدا پی میبرم- خدای تو چقدر بزرگی و ما انسانها چقدر ناتوان- جنین من انقدر ظریف که با کمی خم شدنم و یا  تند راه رفتنم اذیت و ناراحت می شه.

واژه مادر چقدر بزرگ و بی انتهاست مادری که 9 ماه از جنین خود محافظ می کنه با تمام سختی های که براش داره ولی همیشه از اون به خوبی یاد میکنه

از اینکه یک مادر شدم بی نهایت خوشحالم و تمام توانم جمع کردم که تو این راه موفق شوم و کم نیارم چه توی دوران بارداری و دوران بعد از اون. و می خوام از تمام لحاظاتش لذت ببرم

لذت اینکه  کسی از درون تو خبر نداره که یه جنین شیتون دائم در حال تکون خوردن و خیلی لذتهای دیگه که بعد از به دنیا آمدن نوزادم می خوام که اونهارو تجربه کنم

خدای خوبم مثل همیشه فقط تو را دارم و از تو یاری می خوام دلم را آرام کن، توانی بالا به من بده

که بتوانم امانت شما را به ثمر برسانم.